کودکانه های من

شعر ها و دل نوشته هایم که می خواهم از هاله ی سکوت بیرون آیند

کودکانه های من

شعر ها و دل نوشته هایم که می خواهم از هاله ی سکوت بیرون آیند

شهری در آسمان

اینجا زمزمی از نور پدید آمده است...و در اطراف آن قبیله ای مسکن گزیده اند که نور می خورند و نور می آشامند

زمزم نور در عمق خویش به اقیانوسی از نور می رسد که از ازل تا ابد را فرا گرفته است و بر جزایر همیشه سبز آن جاودانان حکومت دارند


سید مرتضی آوینی

پله پله تا اوج عرفان

روزی در راه سرزمین عشق،راوی برایمان سخنی گفت از مراحل عرفان

ابیاتی که به زیبایی این مراحل را توصیف میکرد


منزلگاه اول 

چو رسی به طور سینا ارنی مگو و بگذر

که نیرزد این تمنا به جواب لن ترانی


منزلگاه دوم

چو رسی به طور سینا ارنی بگو و مگذر

تو جواب دوست بشنو،چه تری چه لن ترانی


منزلگاه سوم

ارنی کسی بگوید که تو را ندیده باشد

تو که با منی همیشه،چه جواب لن ترانی


منزلگاه آخر...

اوج عرفان

ما و موسی همسفر بودیم در سینای عشق

قسمت او لن ترانی،سهم ما دیدار شد


ما راهی سرزمین عشق بودیم،دیار شهدا

و آنانکه سهمشان دیدار شد همانانند که عند ربهم یرزقونند